با سلام و عرض ادب خدمت دوستان محترم وبلاگی ام. خیلی خوشحالم که مجدد در خدمتتان هستم. وقتی به کتب معتبر روان شناسی تربیتی و همچنین به عقاید معلمان و اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت برخورد می کنیم، همواره با بحث«تدریس کارآمد» برخورد می کنیم. به راستی تدریس کارآمد و اثربخش چگونه تدرسی است؟ کدام تدریس را می توانیم کارآمد تلقی کنیم؟
به نظر می رسد که هر منبع و هر اندیشه ای، تدریس کارآمد را از یک منظری می بیند. یکی از بعد مدیریت کارآمد کلاس درس، یکی از بعد شادابی و نشاط تدریس، یکی از بعد ارزشیابی بهتر یادگیری دانش آموزان...
اما همگی اینها از رابطه ی مؤثر و مفید بین معلم و دانش آموز سخن می گویند. اگر از بعد نظام رفتارگرایی به تدریس کارآمد نگاه کنیم، به نظر می رسد، تدریس کارآمد، تدریسی باید که معلم بتواند همگی محتوا را انتقال دهد و هر مبحث را ارزشیابی کند و نمرات کسب شده توسط دانش آموزان را مورد ارزیابی قرار داده تا نمرات بالا، تدریس کارآمد را رقم زند!
اگر از بعد نظام ساختن گرایی/سازنده گرایی به بحث نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که تدریسی کارآمد است که معلم همچون راهنمای در حاشیه باشد و دانش آموزان به کسب دانش و طراحی ساخت ذهنی خود بپردازند و معلم فقط در صورت نیاز و در صورت لزوم، فقط راهنمایی کند.
به راستی ما از کدام نظریه ی روان شناسی تربیتی در تدریس خود بهره مند هستیم؟!