مقدمه پروژه پایانی دوره تربیت معلم(کارنمای معلمی)
پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۲ ب.ظ
یکی از مواردی که همواره مورد تأکید حوزههای مختلف روانشناسی و جامعهشناسی قرار میگیرد، بحث جامعهپذیری یا اجتماعی شدن است. هجوم و نفوذ فرهنگهای مختلف غربی و شرقی به بدنه فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی نیز از دغدغههای مهم مسئولان امر فرهنگ است. جامعهپذیری، فرآیندی است که بر اساس آن، فرد به اکتساب قوانین، رفتار و نظام باورها و بازخوردهای جامعه یا گروه مشخصی دست مییابد تا بتواند در درون آنجامعه زندگی کند.
نظام آموزشی و یا سیستم تعلیموتربیت رسمی در هر جامعه، مهمترین نقش را در جامعهپذیری افراد دارد. معلّم همواره بهعنوان یکی از عوامل مهم جامعهپذیری دانشآموزان است. معلّم به دلیل برخورد مستقیم با دانشآموزان، بانفوذ در تفکرات آنان، نقش تعیینکنندهای در این راستا دارد.
با بررسی منابع قدیمی مربوط به نظام تعلیموتربیت، درمییابیم که در نظام تعلیموتربیت سنتی، معلّم فقط محتوا را انتقال میدهد و دانشآموزان نیز آن محتوا را حفظ میکنند. این نوع آموزش در بیشتر مواقع با تنبیه بدنی و همچنین خشونت همراه بوده است. استفاده از نظام پاداش و جزا که متأثر از رویکرد رفتارگرایی است، موجب شرطیسازی و یادگیری ناپایدار در دانشآموزان میشود. اما امروزه با گسترش بحثها و تحقیقات در حوزه روانشناسی تربیتی، پیرامون تدریس فعال، رویکردها و نظریههای مختلف مطرح شده است.
امروزه بهجای اینکه کودک را مینیاتوری از دوران بزرگسالی تصور کنیم، معتقدیم که کودک دارای ویژگیهای عاطفی، شناختی و مهارتهای خاص خود است که در حوزههای مختلف روانشناسی (رشد، تربیتی و...) موردبررسی قرار میگیرند.
یکی از رویکردهای نوین در حوزه تعلیموتربیت، رویکرد ساختنگرایی/سازندهگرایی است. طبق این رویکرد، معلّم، نقش راهنما و هدایتگر را داشته و دانشآموز را هدایت میکند تا خود به ساخت دانش و تجربیات خویش بپردازد. طبق این دیدگاه، معلّم تنها رهبر اصلی و اقتدارگرای کلاس نیست، بلکه دانشآموزان نیز در نوشتن برنامهها به معلّم کمک میکنند و تفاوتهای فردی دانشآموزان موردتوجه قرار میگیرد.
اگر نظام سنتی، ادامه مییافت، امروزه بین سیستم تعلیموتربیت و نیازهای فراگیران و نیازهای جامعه یک شکاف جدی پدید میآمد. زیرا در نظام سنتی، معلّم به تفاوتهای فردی فراگیران اهمیت نمیداد و دانشآموزان حق اظهارنظر و کسب تجارب از طریق آزمایش و بهصورت عملی را نداشتند.
هدف از این تحقیق، مطالعه نقش معلّم کارآمد بهعنوان عنصر اصلی تحول ساز جامعه و ارائه راهکار بهمنظور بهسازی حرفه معلّمی نگارنده در آینده است. بهطورکلی، نگارنده چگونه میتواند هویت معلّمی خود را توانمند سازد تا پاسخگوی نیازهای حال و آینده نظام تعلیموتربیت در جامعه دانایی محور گردد؟
۹۵/۰۴/۰۳