معلم کارآمد،کلاس پویا

توسعه حرفه ای معلم، راه درمان سیستم آموزشی کشور

معلم کارآمد،کلاس پویا

توسعه حرفه ای معلم، راه درمان سیستم آموزشی کشور

معلم کارآمد،کلاس پویا
سمت فعلی: کارشناس سنجش و ارزشیابی تحصیلی اداره آموزش و پرورش شهرستان تالش

مـعلـمـان خـوب، خـود نیز شـاگـردانـی متعهدند. در جامعه دانایی محور، سازمان آموزش‌وپرورش در کنار انتقال محتوا به دانش آموزان، خود نیز می‌آموزد و کارگزاران امر آموزش را نیز توسعه می‌بخشد. توسعه حرفه‌ای جایگاه معلمی، تنها راه درمان سیستم آموزشی کشور است. معلمان خلّاق همیشه در کنار آموزش، به پژوهش و یادگیری محتوای جدید می‌پردازند تا تدریس خود را اثربخش سازند. امید است در این وبلاگ، با هدف بهبود فرآیند آموزش و یادگیری، در جهت توسعه حرفه‌ای جایگاه معلمان قدمی برداشته شود.
مدیریت تارنما: امین جوانمرد-تالش
رایانامه: Aminj313@yahoo.com

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

تاییدیه درگاه پرداخت

فروشگاه امین فایل

کیوآرکد وبلاگ


با اسکن این کیوآرکد، می توانید به راحتی به محتوای وبلاگ از طریق تلفن همراه و تبلت دسترسی یابید.
مقام معظم رهبری

شما معلمان و مربیان و نسل جوان هستید که فردا را می‌سازید و استکبار جهانی را مأیوس می‌کنید و نقطهٔ امید روشن را ... در دل مستضعفان عالم زنده نگه می‌دارید.
نشان سال 1401
سرزمین تالش











اسناد مهم سیستم تعلیم و تربیت ایران




آخرین نظرات
  • ۷ تیر ۰۰، ۱۳:۲۳ - دوست
    عالی

۷۸ مطلب با موضوع «دسته بندی محتوا :: روان شناسی و تدریس اثربخش» ثبت شده است

حفظ کردن مطالب باعث می‌شود چیزی را بدانید اما یاد گرفتن مطالب باعث می‌شود آن را درک کنید. حفظ کردن مطلبی یعنی آن را به ذهنتان بسپارید، از طریق راه‌هایی مثل فلش‌کارت‌ها برای حفظ کردن لغات جدید، طوریکه لغات در یک سمت کارت و معنی آن پشت کار نوشته شود و آنها را طوری می‌خوانید که بتوانید روز بعد در امتحان آنها را به خاطر داشته باشید. اما یاد گرفتن مطلبی یعنی درک کردن آن، یعنی بتوانید از آن کلمه که قبلاً خوانده‌اید در مکالمه با دوستانتان استفاده کنید.
قبول دارم، فرق بین این دو شاید خیلی مشخص نباشد یا شاید فرق خیلی بزرگی به نظر نیاید. اما بااینحال این تفاوت است که باعث می‌شود بعضی‌ها بتوانند از تحصیلات خود استفاده‌های بیشتر ببرند.
این دو روش درس خواندن چندین تفاوت دارند:
در حفظ کردن تصور بر این است که فقط یک پاسخ صحیح وجود دارد ولی در یاد گرفتن چندین پاسخ برای یک سوال وجود دارد. حفط کردن یک مطلب به ما اجازه می‌دهد بتوانیم زمانی مسائل را حل کنیم که اعداد و مولفه‌ها هر بار یکسان هستند اما در یادگیری یک مطلب حتی اگر اعداد و مولفه‌های مسئله تغییر کند باز قادر خواهیم بود آن را حل کنیم و از اینها مهمتر اینکه در حفظ کردن یک مطلب، اینکه بتوانید ارزش آن علم و دانش را در خارج از محیط کلاس و مدرسه بفهمید سخت است اما در یادگیری می‌توانید ایده‌هایی که یاد گرفته‌اید را در دنیای واقعی به کار ببندید.
یادگیری به ما کمک می‌کند بین چیزهایی که در کلاس درس یاد گرفته‌ایم ارتباط ایجاد کنیم و وقتی که از کلاس بیرون می‌رویم از آنها استفاده کنیم. این هدف اصلی آموزش است، هدفی که خیلی‌ها از آن آگاه نیستند. اما حفظ کردن هم داتاً بد نیست.
دانستن یک چیز همیشه بهتر از ندانستن آن است. اما مسئله این است که چیزی که یادگیری را از حفظ کردن متمایز می‌کند، معنا است. یادگرفتن به دردبخورتر است - واقعیت‌های مختلف را به هم وصل کرده و به شما یک مفهوم کلی می‌دهد، درحالیکه حفظ کردن یک مطلب فقط به شما می‌گوید که آن واقعیت صحیح است و نه هیچ چیز دیگر. آنوقت اگر جزئیات کوچکی را درمورد آن واقعیت تغییر دهیم دیگر معنایی نخواهد داشت.
یادگرفتن درمقابل حفظ کردن یک مولفه روانشناختی دارد که من در کلاس روانشناسی یاد گرفتم. یادآوری که یکی از مقیاس‌های حافظه است و در آن فرد اطلاعاتی که قبلاً دریافت کرده است را دوباره به دست می‌آورد بسیار سخت‌تر از شناخت است که یکی از مقیاس‌های حافظه است که در آن فقط لازم است فرد چیزهایی که قبلاً یاد گرفته است را تشخیص دهد.
به همین دلیل است که امتحانات تشریحی خیلی سخت‌تر از امتحانات تستی است چون درآوردن یک پاسخ از مغزتان و اطمینان از اینکه نوشتنتان هم خوب و معقول باشد خیلی سخت‌تر از این است که فقط پاسخ صحیح را از بین چندین گزینه تشخیص دهید و درنتیجه به همین دلیل است که سیستم آموزشی که دانش‌آموزان را بیشتر به سمت حفظ کردن تشویق می‌کند مورد نکوهش است. چون وقتی مجبور می‌شوید همه مطالب را حفظ کنید، هدف از آموزش و مدرسه رفتن برایتان گنگ خواهد بود.
دفعه بعد که می‌خواهید برای امتحانی درس بخوانید، کمی به این مسئله فکر کنید. چون یادگرفتن مطالب باعث می‌شود از مدرسه رفتنتان لذت بیشتری برده و آن را هدفمندتر ببینید. یادگرفتن مطالب درسی کمکتان می‌کند برای شغل آینده‌تان هم آماده شوید.

منبع:میگنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۱
امین جوانمرد

شاد بودن یکی از بزرگترین هدایاست که کودک می تواند از والدین خود بگیرد. مطلب زیر به شما می گوید چطور به کودکانتان عزت نفس و رضایتمندی پایدار بدهید.
یکی از بزرگترین هدایایی که والدین می توانند به کودکان خود بدهند توانایی و استعداد شاد شدن است. البته بین خوشحالی و شادی لحظه ای- مثلاً دادن یک اسباب بازی جدید یا یک سبد پراز تنقلات به کودک- و خوشحالی و رضایتمندی پایدار، تفاوت عمده ای وجود دارد. مطمئناً کودکان دوست دارند تفریح کنند و مانند بزرگترها نیازمندند تا عمیقاً احساس خوشبختی کنند. اما شادی واقعی مطلب قابل تعمق تری است و آن روح فرزند شما را تحت تاثیر قرار میدهد و در او این حس را بوجود می آورد که همه چیز دنیا خوب است.
متخصصان معتقدند، کودکان شاد ویژگی های مشخصی دارند، از جمله: عزت نفس، خوش بینی و خویشتن داری. چنانکه خواهید دید، ایجاد و پرورش این ویژگیها بسیار ساده تر از آنست که تصور کنید، در اینجا 11 روش ذکر شده تا به فرزندتان کمک کنید دید مثبتی به زندگی داشته باشد.
1- از سرگرمی های سازمان نایافته و قدیمی استفاده کنید
کودکان موفق معمولاً کودکان شادی هستند، اما تلاش شما به منظور آماده سازی فرزندتان در رویارویی با مسائل زندگی، باعث می شود که تمام وقت او را با حجم زیادی از برنامه های مختلف پر کنید. تمامی بچه ها به زمانی برای کاهش فشار نیاز دارند. وقفه ای در زمان بازی و یا درس به آنها بدهید و بگذارید در این زمان تخیلاتشان آنها را هدایت کند و آزادانه بازی کنند. مثلاً سر فرصت حشره شکار کنند، آدم برفی بسازند و یا به عنکبوتی که تارمی تند نگاه کنند. اینها موجب می شود حس تخیل در کودک افزایش یابد و به کودک اجازه می دهد دنیا را با گامهای خودش کشف کند.
بهتر است شما هم برنامه پر مشغله و آشفته خود را کم کنید و کودکانتان را در هنگام تفریح همراهی کنید.
2- کمک کردن به دیگران را به کودکانتان بیاموزید
برای آنکه بتواند شاد باشد احساس کند که عضو با ارزشی از یک اجتماع بزرگ است و می تواند به زندگی افراد دیگرمعنی ببخشد. با بوجود آوردن موقعیت های مناسب، این احساس را در او ایجاد کنید. اسباب بازیهای قدیمی او را که دیگر نیازی به آنها ندارد، جمع کنید و از او بخواهید آنها را به خانواده های نیازمند بدهد، یا در فروشگاه از او بخواهید که مقداری مواد غذایی برای اهداء به مستمندان خریداری کند.
کودکان می توانند لذت کمک کردن به دیگران را در سنین پایین یاد بگیرند.
مثلاً چنانچه شما از تکه های اضافی پارچه عروسک درست می کنید، کودک دوساله شما می تواند کمک کند وبگوید چشم و دهان عروسک را در کجا قرار دهید.
3- همراه با کودک خود، فعالیتهای فیزیکی داشته باشید
همراه با کودک خود گردش بروید، با او بازی کنید ویا با همدیگر دوچرخه سواری کنید. با این کار نه تنها نیرو و بنیه کودک خود را تقویت می کنید بلکه باعث شادی و خنده اش می شوید. فعال نگهداشتن کودکان، استرس را در آنان کاهش می دهد و موجب می شود آنان انرژیشان را به طریق سالم تخلیه کنند. کودکان سالم از قدرت بدنی بیشتری نیز برخوردارند. کودکان بیشتر ازآنکه نگران ظاهرشان باشند، به کارهایی که انجامی می دهند، افتخار می کنند. چنانچه کودکتان را در انجام کاری که علاقه دارد، تشویق کنید، برای ایجاد شادی در او روشی جدید به کار گرفته اید.
4- با کودکانتان بخندید
برای بچه ها لطیفه تعریف کنید، شعرهای خنده دار بخوانید، خودتان را دست بیاندازید. خندیدن برای کودکتان و نیز برای خود شما مفید است. یک دلیل کاملاً فیزیکی این است که هنگامی که می خندید، تنش (نگرانی) و اضطراب آزاد می شود و اکسیژن بیشتری دریافت می کنید و سبکبال می شوید.
5- در تحسین کودکان خلاق باشید
هنگامی که فرزند شما درهدفی که دنبال می کند به موفقیتی می رسد یا مهارتی کسب می کند، تنها به گفتن جمله «کارت خوب است» اکتفا نکنید. به جزئیاتی که آنها را موثر یافته اید، اشاره کنید. مثلاً بگویید:«روشی که تو برای توصیف قهرمان در خلاصه کتابت انتخاب کردی، به قدری عالی است که من احساس می کنم او زنده است». یا بگویید:«روشی را که برای کشیدن آن درختها به کاربرده ای، بسیار می پسندم.» این طرز برخورد بسیار پر معنادارتر از آنست که به شکل خیلی رسمی به پشتش بزنید و آفرین بگویید.
به طور کلی درتشویق افراط نکنید. یکی از معلمین کلاس چهارم می گوید:«من سابقاً هر پنج شنبه جوایزی به بچه ها می دادم اما متوجه شدم انگیزه و تلاش آنها بیشتر برای گرفتن جایزه است نه برای انجام صحیح تکالیف.» سعی کنید فرزندتان این مسئله را درک کند که رضایت و خشنودی واقعی، در انجام و اتمام یک کار است.

ویژگی های کودک شاد

 شاد بودن یکی از بزرگترین هدایاست که کودک می تواند از والدین خود بگیرد

6- از خوب غذا خوردن کودکتان اطمینان داشته باشید
چنانچه فرزندتان بد اخلاق یا بهانه گیراست، اگر بیمار نباشد، احتمالاً گرسنه است. اگر زمان غذا خوردن نیست از میان وعده ها استفاده کنید، ولی به خاطر داشته باشید که این میان وعده ها باید حاوی مواد مغذی(دارای ارزش غذایی) باشد و صرفاً شکم پرکن نباشد. خوب خوردن ازتغییرات رفتاری ناگهانی (مانند بهانه گیری) می کاهد و در بوجود آوردن احساس سلامتی و تندرستی موثر است. میان وعده های مفید عبارتند از: ماست کم چربی، میوه تازه یا خشک، یا کره و مربا با نان کامل گندم.
7- لبخند بزن
برای یک کودک هیچ چیز به اندازه یک خنده شیرین اطمینان بخش نیست. این خنده روشی مختصر و مفید برای گفتن «دوستت دارم» می باشد. در حالی که می خندید، سنگین و رسمی او را در آغوش بگیرید. به خاطر داشته باشید تمامی این لبخندها و در آغوش گرفتن ها، به همان اندازه که برای کودکتان خوب است، برای شما نیز مفید است.
8- با دقت به حرفهای کودکتان گوش دهید
برای کودک هیچ چیز به این اندازه مهم نیست که همه توجه تان به او باشد. دراین هنگام او آنچه را که در ذهنش است به شما می گوید. آیا می خواهید شنونده بهتری باشید؟ تمام حواستان را به کودک بدهید . اگر زمانی که شما مشغول پرداخت یا بررسی صورتحساب ها یا انجام کارهای روزمره هستید، فرزندتان با شما صحبت کرد، همه کارهایتان را کنار بگذارید و تمام توجه تان را معطوف او کنید. هیچگاه صحبت او را قطع نکنید و میان افکارش ندوید، حتی اگر تمام آنها را قبلاً شنیده باشید.
فرصتهای طلایی برای گوش سپردن به سخنان کودک با توجه کامل(و بدون این که کلامش را قطع کنید) یکی هنگام رانندگی است در حالیکه کودکتان همراهتان است و زمان مناسب دیگر، شب در رختخوابش می باشد.
9- ایده آل گرایی محض را کنار بگذارید
همه ما می خواهیم فرزندانمان هر کاری را به بهترین نحو انجام دهند. اما هنگامی که ما اقدام به تکمیل یا مرتب کردن کارهای آنها می کنیم ، ناخواسته اعتماد به نفس آنان را تضعیف می کنیم.«کارین ایرلند» نویسنده کتاب «عزت نفس را در کودکان بالا ببرید» و هم در مقام یک مادر می گوید:«چنانچه ما محلهایی را که او فراموش کرده تمیز کند، دوباره تمیز کنیم یا پیشخوان آشپزخانه را دوباره دستمال بکشیم، در واقع به کودکمان گفته ایم که او به اندازه کافی آن کار را درست و خوب انجام نداده است. متاسفانه کودکان به راحتی باور می کنند به اندازه کافی شایستگی ندارند.
بار دیگر که می خواهید کار کودکتان را اصلاح کنید، از خود بپرسید:
1- آیا این موضوع حیاتی است یا به سلامتی مربوط است؟
2- آیا این موضوع تا 10 سال دیگر به همین نحو باقی خواهد ماند؟
چنانچه جوابهای شما منفی است- یعنی چنانچه آن کار، مسئله مهمی نیست- بگذارید کارها را به همان نحو انجام دهد. مطمئناً کمک به کودک برای کسب مهارتهای زندگی، قسمت بزرگی از وظیفه والدین است . اما تنها یک قسمت از وظیفه آنان را تشکیل می دهد. ارتباط عاطفی بین شما و کودکتان بسیار مهمتر از این موضوع است که مثلاً وقتی او میز را می چیند، چنگال را در جای درست خود قرار داده است یا نه؟
10- به کودکتان یاد بدهید مشکلاتش را حل کند
از بستن بند کفش گرفته تا عبورایمن ازخیابان، هر مهارتی که کودک شما بدست می آورد، قدمی به سمت استقلال(اتکاء به نفس) وی می باشد. در واقع حتی دانستن این مطلب که او می تواند با این مسائل روبرو شود و آنها را حل کند، کمک می کند که کودک شما احساس خوبی نسبت به خود داشته باشد. هنگامی که او با مشکلی مواجه می شود؛ اعم از اینکه آن مشکل اذیت شدن توسط همبازیش باشد یا شکست در چیدن تکه های پازل در کنار هم، شما می توانید بدین ترتیب به او کمک کنید:
1- مشکل او را بشناسید.
2- راه حلی را که او به نظرش می رسد، بپرسید.
3-  مشخص کنید چه کارهایی به حل آن مسئله یا مشکل می انجامد.
4- در مورد این که او خودش به تنهایی می تواند پیش برود یا به کمک شما نیاز دارد، تصمیم گیری کنید.
5- چنانچه به کمک شما نیاز داشت، وی را مطمئن کنید که به او کمک خواهید کرد.
11- به فرزندتان فرصتهایی دهید تا خود را نشان دهد.
هر کودکی استعداد یا مهارت ویژه دارد. چرا به او اجازه نمی دهید که کمی از آن را نشان دهد. آیا او کتاب خواندن را دوست دارد؟ از او بخواهید هنگامی که آشپزی می کنید، برایتان کتاب بخواند.آیا او حسابش خوب است؟ هنگامی که به خرید می روید بگذارید او انتخاب کند کدام کالا بیشتر می ارزد. «کارین ایرلند» می گوید:«هنگامی که شما در کارهای مورد علاقه کودکتان شریک می شوید و نشان می دهید که تحت تاثیر انجام آن کارها قرار گرفته اید، مرحله دیگری ازعزت نفس را در او به ظهور رسانده اید».

منبع: tabnakbato.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۷
امین جوانمرد

این روزها فرزندان ما با آدم‌هایی از نژادها، مذاهب، و فرهنگ‌های مختلف در رابطه هستند. در کلاس درسشان ممکن است بچه‌هایی از فرهنگ‌هایی کاملاً متفاوت با شما حضور داشته باشند.
بعضی از والدین از اینکه در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که تفاوت فرهنگی این چنین زیاد است راضی هستند. بعضی دیگر از والدین در این زمینه تردید دارند، مخصوصاً اگر خودشان زیاد با افرادی از فرهنگی متفاوت با خودشان رفت‌و‌آمد نداشته باشند. خیلی از بچه‌‌ها در این زمینه از مادروپدرشان جلوتر هستند و در دایره دوستان و همکلاسی‌هایشان افراد متفاوت‌تری دیده می‌شود.

تحمل تفاوت ‌ها را به فرزندانتان آموزش دهید
بااینحال، این وظیفه والدین است که فرزندانشان را آماده کنند که در جوامعی زندگی کنند، درس بخوانند و کار کنند که حتی ممکن است از این هم متفاوت‌تر شود. آموزش تحمل کردن به این دلیل هم مهم است که کسی که یاد می‌گیرد درمقابل تفاوت‌ها تحمل داشته و شکیبا باشد، فرصت‌های بهتری برای آموزش، کار و خیلی دیگر از جنبه‌های زندگی در اختیارش قرار می‌گیرد.
خلاصه اینکه، موفقیت فرزند شما در گرو این است. موفقیت در دنیای امروز—و فردا—به این بستگی دارد که قدرت درک، تحمل، تحسین و کار با دیگران را داشته باشید.
درمورد تحمل
قدرت تحمل به احترامی که برای تفاوت‌هایی که بین افراد وجود دارد، قائل می‌شوید گفته می‌شود. بااینکه این تفاوت‌ها معمولاً تفاوت‌های قومی و مذهبی بوده‌اند، اما مسئله تفاوت و تحمل را می‌توان درمورد جنسیت، افراد با ناتوانی‌های فیزیکی و مغزی، و سایر تفاوت‌ها نیز استفاده کرد.
تحمل یعنی احترام گذاردن به دیگران و یاد گرفتن از آنها، ارزش گذاشتن برای تفاوت‌ها، پل زدن بر روی شکاف‌های فرهنگی، رد کلیشه‌های ناعادلانه، کشف زمینه‌های مشترک، و ایجاد پیوندهای جدید. تحمل، به جهات بسیار، متضاد تعصب است.
اما آیا تحمل به این معنی است که همه رفتارها را باید قبول کرد؟ البته که نه. رفتارهایی که موجب بی‌احترامی و آسیب زدن به دیگران می‌شود، مثل قلدری و بدجنسی کردن، یا رفتارهایی که قوانین اجتماعی را زیر پا می‌گذارد، مثل دروغ گفتن و دزدی کردن، نباید تحمل شوند. تحمل یعنی قبول کردن دیگران برای آنچه که هستند—نه قبول کردن رفتارهای زشت. تحمل همچنین به این معنی است که با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود.

قدرت تحمل کودک,احترام گذاردن به دیگران

به خاطر داشته باشید که تحمل به معنی پذیرفتن رفتارهای غیرقابل‌قبول نیست

تحمل چطور یاد گرفته می‌شود؟
تحمل هم مثل سایر رفتارها و نگرش‌ها به روش‌های زیرکانه آموزش داده می‌شود. بچه‌ها حتی قبل از اینکه بتوانند حرف بزنند، خوب نگاه می‌کنند—و از والدینشان تقلید می‌کنند. بچه‌ها در همه سنین با آینه قرار دادن کسانی که دوستشان دارند، ارزش‌هایی خاص خود دارند.
والدین زیادی در جوامع متفاوتی زندگی و کار می‌کنند و دوستانی دارند که تفاوت‌های زیادی با خودشان دارند. رفتار و نگرش والدین درمورد احترام گذاشتن به دیگران بیشتر از آنچه که تصور می‌کنند بر فرزندشان تاثیرگذار است. آنها این رفتارها را وقتی خودشان باشند و با ارزش‌های خودشان زندگی کنند به فرزندانشان یاد می‌دهند. والدینی که در رفتارهای روزمره‌شان تحمل و شکیبایی از خود نشان می‌دهند، پیامی قوی به فرزندانشان می‌فرستند. درنتیجه، فرزندانشان یاد می‌گیرند که تفاوت‌ها را تحسین کنند.
البته تحسین کردن تفاوت‌های دیگران به این معنی نیست که ارزش‌های خودتان را کنار بگذارید. خانواده شما ارزش‌ها و سنت‌های فرهنگی و مذهبی خود را دارد و باید به آنها افتخار کند. خانواده‌ها می‌‌توانند راه‌هایی پیدا کنند که ضمن افتخار کردن به ارزش‌های خانوادگی خود، به ارزش‌های دیگران نیز احترام گذاشته و آنها را تحسین کنند.

والدین چطور می‌توانند تحمل را آموزش دهند؟
والدین می‌توانند با مثال زدن و نمونه آوردن تحمل را آموزش دهند. حرف زدن با هم درمورد تحمل و احترام گذاشتن به بچه‌ها کمک می‌کند بیشتر درمورد ارزش‌هایی که دوست دارید داشته باشند یاد بگیرند. وقتی به آنها فرصت بازی کردن و کار کردن با دیگران را می‌دهید هم خیلی مهم است. این باعث می‌شود بچه‌ها بفهمند که هرکس حرف خاصی برای گفتن دارد و دیگران با او وجه تشابه و تفاوت‌هایی دارند.
تحمل تفاوت ‌ها را به فرزندانتان آموزش دهید
کارهایی که والدین می‌توانند برای یاد دادن تحمل به فرزندانشان انجام دهند اینهاست:
• به نگرش‌ها و رفتارهای خودتان توجه کنید. والدینی که دوست دارند به بچه‌های خود ارزش گذاشتن بر تفاوت‌ها را یاد بدهند، می‌توانند نسبت به کلیشه‌های فرهنگی که یاد گرفته‌اند حساس باشند و در اصلاح آن بکوشند. باید نشان دهید که خودتان برای دیگران احترام قائلید.
• به یاد داشته باشید که بچه‌ها همیشه گوش می‌دهند. روی حرف زدنتان درمورد دیگران و کسانی که با شما متفاوت هستند دقت کنید. کسی را مسخره نکنید. بااینکه خیلی از این مسخره کردن‌ها بی‌ضرر به نظر می‌‌رسند، ممکن است تاثیر بدی روی فرزندتان بگذارد.
• در انتخاب کتاب‌ها، اسباب‌بازی‌ها، موسیقی، هنر و فیلم‌های فرزندتان دقت کنید. به خاطر داشته باشید که رسانه‌ها تاثیر بسیار قوی بر فرزندتان دارند.
• کلیشه‌های ناعادلانه‌ای که ممکن است در رسانه‌ها نمایش داده شود را به فرزندتان نشان دهید.
• به سوالات فرزندتان درمورد تفاوت‌ها با صداقت و احترام پاسخ دهید. این به آنها یاد می‌دهد که متوجه تفاوت‌ها شدن و حرف زدن درمورد آنها هیچ اشکالی ندارد، البته تازمانیکه بااحترام انجام شود.
• تفاوت‌های موجود در خانواده خود را نیز درک کرده و به آنها احترام بگذارید. برای تفاوت در توانایی‌ها، علایق و سبک‌های فرزندانتان ارزش قائل شوید. خاص بودن هر عضو خانواده را بپذیرید.

قدرت تحمل کودک,احترام گذاردن به دیگران

تحمل هم مثل سایر رفتارها و نگرش‌ها به روش‌های زیرکانه آموزش داده می‌شود

تحمل تفاوت ‌ها را به فرزندانتان آموزش دهید
• به خاطر داشته باشید که تحمل به معنی پذیرفتن رفتارهای غیرقابل‌قبول نیست. به این معنی است که هر فردی حق دارد با احترام با او رفتار شود و او نیز باید با دیگران با احترام برخورد کند.
• به فرزندانتان کمک کنید احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند. بچه‌هایی که حس خوبی به خود ندارند، با دیگران هم بدرفتار می‌کنند. بچه‌هایی که اعتمادبه‌نفس بالا دارند، هم بر خودشان ارزش می‌گذارند و هم احتمال اینکه با دیگران با احترام برخورد کنند بیشتر است. به آنها کمک کنید احساس پذیرفته شدن، محترم بودن و ارزشمند بودن کنند.
• به بچه‌ها فرصت کار کردن و بازی کردن با کسانیکه با آنها تفاوت دارند بدهید.
• درمورد مراسمات مذهبی و تعطیلات افراد متفاوت با خانواده خودتان در کنار فرزندانتان اطلاعات جمع کنید.
• به سنت‌های خانوادگی خود احترام بگذارید و آن را به فرزندانتان هم آموزش دهید.
وقتی والدین قدرت تحمل را در فرزندانشان ترغیب می‌کنند، و آنها را به حرف زدن درمورد ارزش‌هایشان تشویق می‌کنند و خو نیز الگوی خوبی برای فرزندانشان می‌شوند، احتمال اینکه بچه‌ها نیز جا پای آنها بگذارند بسیار زیاد خواهد بود.

منبع:kidspersia.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۰
امین جوانمرد

اگر می خواهید چیزی یاد بگیرید به دو نوع دانش احتیاج دارید: یکی در مورد موضوع مورد نظر مثل ریاضی، تاریخ یا برنامه نویسی، و دیگری در مورد نحوه ی یادگیری. اما خبر بد این است که سیستم آموزش و پرورش فعلی تنها به یک مورد از این دو می پردازد. این موضوع با در نظر گرفتن اینکه توانایی یادگیری یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده ی موفقیت شما در زندگی خواهد بود، یک مشکل محسوب می شود؛ از دانشگاه گرفته تا محل کار. شما برای اینکه در درازمدت موفق باشید باید در طول زمان مهارت های جدیدی به مهارت های قبلی خود اضافه کنید.
آنی مورفی پائول، نویسنده ی حوزه ی روانشناسی می گوید: «والدین و آموزگاران در آموزش مورد اول بسیار خوب عمل می کنند. ما انسان ها با صحبت کردن در مورد اطلاعات ملموس مثل نام ها، تاریخ، اعداد و حقایق مشکلی نداریم. اما راهنمایی هایی که درباره ی خود عمل یادگیری (جنبه ی فراشناختی یادگیری) ارائه می دهیم بیشتر بی حساب و کتاب است و این، خود را در نتایج نشان می دهد».
۴ استراتژی مفید برای آنکه هر چیزی را به خاطر بسپارید
به عبارت دیگر، پژوهش های حوزه ی آموزش نشان می دهند دانش آموزان ضعیف، در درک استراتژی های شناختی که به افراد اجازه ی یادگیری مطلوب می دهند «کمبود هایی اساسی» دارند. به عقیده ی پائول این نشان می دهد بخشی از عملکرد ضعیف دانش آموزان به این دلیل است که چیز زیادی از عملکرد خود فرایند یادگیری نمی دانند و این یک مسأله ی فرهنگی است.
هنری رودیگر و مارک مک دانیل، اساتید روانشناسی دانشگاه واشنگتون در سنت لوئیس و نویسندگان «علم یادگیری موفق» می گویند: «نحوه ی آموزش و مطالعه ی ما تا حد زیادی ترکیبی از نظریه، فوت و فن و شهود است». بنابراین بهتر است فوت و فن ها را کنار بگذاریم و به سراغ استراتژی هایی برویم که در عمل اثرگذار واقع می شوند.
خودتان را مجبور به یادآوری کنید
ناخوشایند ترین بخش یادگیری سخت بودن آن است. در حقیقت، استدلال نویسندگان کتاب یاد شده این است که درست مثل ورزش وزنه برداری که با بلند کردن وزنه هایی در حد بیشینه ی توان، عضلات فرد تقویت می شود، بهترین یادگیری نیز زمانی رخ می دهد که برای این کار با دشواری روبرو شوید.
بهره برداری از این حقیقت، ساده است اما آسان نیست. شما باید خودتان را وادار کنید چیزهایی که به خاطر می سپارید را به یاد بیاورید. استفاده از فلش کارت در این مسیر کمک زیادی به شما خواهد کرد.

یادگیری موفق

توانایی یادگیری یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده ی موفقیت شما در زندگی خواهد بود

فریب یادگیری آسان را نخورید
اگر حس کردید یادگیری مطلبی که در حال خواندنش هستید آسان است، باید مراقب باشید، چون این احساس تنها شما را به دردسر خواهد انداخت. برای مثال فرض کنید در فرودگاه هستید و سعی دارید بفهمید به کدام گیت باید مراجعه کنید. به مانیتور های ترمینال نگاهی می اندازید و می بینید گیت مورد نظر شما مثلاً B44 است.
با خودتان می گویید به خاطر سپردن B44 آسان است. سپس از مانیتور ها دور می شوید، برای وقت گذرانی موبایلتان را چک می کنید و در یک چشم به هم زدن فراموش می کنید کجا باید می رفتید؛ درست مثل مواقعی که با وجود نگاه کردن به ساعت، فراموش می کنید ساعت چند بود.
اما راه جایگزین: شماره ی گیت را می خوانید. سپس روی خود را از مانیتور بر می گردانید و از خودتان می پرسید شماره ی گیت چند بود. اگر B44 را به یاد آوردید می توانید به سایر کارهای خود رسیدگی کنید.
اطلاعات تازه را به اطلاعات قبلی خود گره بزنید
هنری رودیگر و مارک مک دانیل در علم یادگیری موفق می گویند: «هرچه بیشتر بتوانید نحوه ی ارتباط مطالب جدیدی که فرا گرفته اید را با دانش قبلی خود توضیح دهید، این اطلاعات تازه را بهتر فرا خواهید گرفت. از طرف دیگر هرچه ارتباط های بیشتری میان این دو خلق کنید به یاد آوردن اطلاعات تازه بعدها برایتان آسانتر خواهد بود».
تنیدن رشته های تازه در تار و پود دانش قبلی یعنی تفصیل. یکی از بهترین تکنیک های این کار در نظر گرفتن نمونه های واقعی این یافته های جدید در زندگی روزمره است. مثلاً اگر اصول یک قالب شعری را فرا گرفته اید، شعر هایی که در آن قالب سروده شده اند را بخوانید. اگر به تازگی در مورد انتقال گرمایی اطلاعاتی کسب کرده اید، می توانید این موضوع را با گرم شدن دست ها در یک روز سرد زمستانی به واسطه ی یک فنجان چای داغ در ذهن خود حک کنید.
تکرار، تکرار، تکرار
بازیابی چندباره ی اطلاعات فرا گرفته شده مفید است. فرانچسکا جینو، استاد مدرسه ی کسب و کار هاروارد در این باره می گوید: «وقتی فرصت تکرار یافته های تازه ی خود را در اختیار داشته باشید کارایی تان تقویت خواهد شد و در کسب دستاورد های تازه اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت. در نتیجه در جهت کاری که انجام می دهید و چیزی که سعی در یادگیری اش دارید تلاش بیشتری خواهید کرد».

منبع: دیجیاتو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۲۲
امین جوانمرد

به نظر می رسد زندگی در سن و سال پایین بدون آنکه نقش زیادی در آن داشته باشیم برایمان اتفاق می افتد. اما کم کم مسئولیت زندگی از والدین به ما منتقل می شود و از این نقطه به بعد، تصمیمات و شرایط خودمان است که بر زندگی ما تسلط پیدا می کند. این دو با رابطه ی تنگاتنگی که با یکدیگر دارند، عامل تعیین کننده ی بسیاری از اتفاقاتی هستند که در زندگی ما رقم می خورند.
ما اغلب می بینیم افراد موفق چگونه شانس خودشان را رقم می زنند. آنها در واقع وقتی کار به ریسک پذیری و خلق و بهره برداری از فرصت ها به میان می آید تصمیمات هوشمندانه تری می گیرند. به این ترتیب می توان گفت موفقیت شما در زندگی شخصی و شغلی، در درجه ی اول تابع تصمیمات هوشمندانه ای است که در زندگی خود اتخاذ می کنید.
هر تصمیمی که می گیرید تماماً بر اساس افکار و احساسات خود شماست؛ اینکه مغزتان تجربیات، رویدادها و اطلاعاتی که از منابع مختلف دریافت می کند را برای نتیجه گیری چگونه پردازش می کند. به این ترتیب پیدا کردن شیوه هایی که با استفاده از آنها می توانید تصمیمات هوشمندانه تری بگیرید چندان هم پیچیده نیست. نحوه ی کار از این قرار است:
حواستان متوجه لحظه باشد
خیلی از خاطرات همه ی ما به لحظاتی مربوط می شود که تأثیر زیادی روی روند زندگی ما گذاشته اند. در زندگی هر کسی چندین تجربه شبیه این می تواند وجود داشته باشد. اگر فرد در این لحظات حواسش متوجه همان لحظه نباشد، فرصت ها از کنارش رد می شوند و او حتی ممکن است هیچ وقت متوجه فرصتی که از دست داده است نشود. اگر در لحظه های سرنوشت ساز زندگی خود، فرصت را از دست داده بودید الان کجا بودید؟ این سؤال تفکر بر انگیزی است.
به شم درونی خود اعتماد کنید
در همان نمونه ی بالا، اگر در چنین لحظاتی به حس درونی خودتان در مورد انتخابی که داشته اید اعتماد نمی کردید چه اتفاقی می افتاد؟ اگر بدون اتلاف وقت از این فرصت استفاده نمی کردید امروز کجا بودید؟
وقتی پای تصمیم گیری به میان می آید، به حرف انسان های باهوش و آگاهی که می شناسید گوش دهید، اما در نهایت، این خود شما هستید که باید تصمیم نهایی را بگیرید. اگر یاد بگیرید به احساس درونی خودتان اعتماد کنید، وقتی چیزی که می شنوید به نظرتان درست می رسد دیگر وقت را تلف نخواهید کرد. و اگر دچار تردید شدید می توانید بفهمید چیزی که شنیده اید درست نیست.

راه باهوش تر بودن

افراد باهوش تفکر انتقادی دارند

تفکر انتقادی داشته باشید
هرچه اجازه دهید بیش از اندازه اطلاعات وارد ذهن شما شود، ارتباطات فعالیت هایتان را با وقفه مواجه کنند، و عوامل مختلف حواستان را پرت کنند، وقت و توجه کمتری برای تمرکز روی نکات مهم پیش روی خود خواهید داشت و کمتر در مورد دقت، کارایی و کاربردپذیری آنچه مشغول یادگیری و تجربه اش هستید فکر خواهید کرد.
به بیان دیگر، شما با ارجحیت دادن به کمیت اطلاعات، ارتباطات و دارایی های خود به جای کیفیت آنها، داشتن درکی عمیق نسبت به موضوع از طریق استدلال منطقی را قربانی جواهرات، یک پست پر بیننده و یا دیگر مواردی خواهید کرد که تنها کاربردشان یک حس خوب موقتی است. هر چه می گذرد بازه ی توجه شما با این کار تنگ تر می شود. شاید باورتان نشود این کار (ارجحیت دادن به کمیت به جای کیفیت) چقدر هوش شما را تحلیل می برد. بدون ساختار های منطقی مثل استدلال استنتاجی و روش علمی، جامعه ی ما هیچ گاه به هیچ پیشرفتی دست پیدا نمی کرد.
فناوری هیچ گاه خلق نمی شد و ما هنوز در همان قرون تاریک گذشته به سر می بردیم. یک لحظه تأمل کنید و به این موضوع فکر کنید، البته اگر بتوانید از موبایلتان فاصله بگیرید.
حواستان را جمع نگه دارید

تمام تبلیغات و شعار های تبلیغاتی بی اساسی که در مورد قرص های کاهش وزن، ویتامین یا مکمل های غذایی جادویی می شنویم که قرار است ما را به نحوی سحرآمیز لاغرتر، باهوش تر یا قدبلند تر کنند دروغ هستند. هیچ یک از آنها قادر به چنین کارهایی نیستند و تماماً با هدف پول سازی از فرهنگ ما به خوردمان داده می شوند؛ فرهنگی که دوست دارد یک شبه و بدون زحمت راه صد ساله را برود.
اما مغز بخشی از بدن همه ی ماست. از آن استفاده کنید. کافی است به اندازه ی نیاز مجموعه ای از مواد غذایی سالم و تازه مصرف کنید، در خوردن زیاده روی نکنید، یک یا دو بار در هفته از خانه بیرون بروید و ورزش کنید، تا سلامت بمانید. اگر تندرستی خود را حفظ کنید، ذهنتان نیز در وضعیت خوبی قرار می گیرد و انعطاف پذیری خود را در گذر زمان حفظ خواهد کرد.

منبع: دیجیاتو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۲۱
امین جوانمرد

همه ما یک یا چند باور اصلی داریم که در طول زندگی‌مان بارها و بارها ظاهر می‌شوند. این باورها در ترس‌های عمیق و ابرازنشده ما ریشه دارند. باورهای اصلی، برحسب نگرش شما، مشکلات مختلفی را ممکن است برایتان ایجاد کنند و یا فرصت‌های زیادی برای پیشرفت در زندگی در اختیارتان بگذارند.
اگر به آن به چشم یک فرصت نگاه کنید، احتمال اینکه بتوانید ترس‌هایتان را به ابزارهای یادگیری تبدیل کنید که باعث بهتر شدن زندگی‌تان می‌شود، بیشتر است. در زیر به اصلی‌ترین این مشکلات، ترس‌ها و باورهای مرتبط به ‌آن و توصیه‌هایی برای کنار آمدن و غلبه بر آنها اشاره می‌کنیم.
نمونه‌هایی از چالش‌های متداول و ترس‌ها و باورهای مربوط به آنها
– رهاشدگی ـ هیچکس به فکر من نیست. من تنها مانده‌ام. برای هیچکس مهم نیستم. نمی‌توانم به کسی اعتماد کنم.
– غرور ـ من از همه شما بهترم. من خیلی خوبم. حق با من است و با شما نیست.
– نقص ـ من اشکال دارم. من شکست‌خورده‌ام. من نقص دارم.
– حقارت ـ من به اندازه کافی خوب نیستم. من احمقم. من بی ارزشم. من خسته‌کننده‌ام. من هیچ امیدی ندارم.
– طردشدگی ـ هیچکس من را نمی‌خواهد. هیچکس نمی‌خواهد با من وقت بگذراند.
– شرم ـ من بدم. من منفورم. من یک دیوم. من چندش‌آورم.
این باورهای مشکل‌ساز از خاطرات کودکی فرد سرچشمه می‌گیرد. آنها ممکن است پیام‌های منفی باشد که در طول زمان بارها از والدین یا افراد مهم دیگر در زندگی‌مان شنیده‌ایم. یا در یک تجربه وحشتناک در عمق وجودمان نقش بسته باشد.
توجه کنید که خیلی از افراد جبران‌کننده‌های افراطی هستند. اگر شما هم جزء این دسته از افراد هستید، ممکن است به طور ناخودآگاه هر کاری از دستتان برمی‌آید را برای اینکه ثابت کنید همان باور درونی‌تان هستید، انجام دهید. بعنوان مثال، کسی که دچار باور درونی حقارت است، به ظاهر سعی خواهد کرد سلطه‌گر رفتار کند. بااینحال در عمق وجودش، این کار را برای پوشاندن حس حقارت خود انجام می‌دهد. کسی که با باور شرم دست به گریبان است، ممکن است بیش از حد لزوم مهربان و بخشنده شود تا بتواند روی باور بد بودن خود سرپوش بگذارد. اگر می‌خواهید بدانید شما هم یکی از این باورهای مشکل‌ساز را دارید، بد نیست به یک رفتار متضاد آن در خودتان توجه کنید.
نمونه‌هایی از رفتار جبران‌کننده‌های افراطی
– رهاشدگی ـ برای دوری از احساسات درونی‌شان، همیشه باید در هر جمعی شرکت کنند.
– غرور ـ برای پوشاندن این باور خود که بهتر از بقیه هستند، همیشه بسیار متواضعانه رفتار می‌کنند.
– نقص ـ همیشه خود را عالی نشان می‌دهند و از مشکلات خود حرف نمی‌زنند.
– حقارت ـ رفتاری سلطه‌گر داشته و می‌خواهند ثابت کنند بهتر از دیگرانند.
– طردشدگی ـ خودشان را بسیار دوست‌داشتنی نشان می‌دهند و از طرفی دیگران را به سادگی طرد می‌کنند.
– شرم ـ بیش از اندازه مهربان و بخشنده‌اند. بیش از حد توانشان.
چه حزء این دسته از افراد باشید چه نباشید، با بررسی باورهای درونی پشت ترس‌هایتان، می‌توانید زندگی‌تان را بهتر کنید. بااینکه ممکن است متوجه شوید که دچار بیشتر از یکی از این مشکلات هستید، احتمالاً یکی از آنها در شما غالب‌تر است. توصیه ما این است که اول مشکل غالب درونی‌تان را پیدا کنید و بعد برای غلبه بر آن هدف‌هایی برای تغییر تدریجی آنها طراحی کنید.

تغییر باورهای مشکل‌ساز درونی

باورهای منفی را برای پیشرفت در زندگی تغییر دهید

اهداف پیشنهادی برای تبدیل و تغییر ترس‌ها و باورهای درونی
– رهاشدگی ـ من ارزش دوست داشته شدن دارم. می‌توانم راه‌هایی برای تقسیم خودم با دیگران پیدا کنم.
– غرور ـ من می‌توانم از اطرافیانم چیزهای زیادی یاد بگیرم. همه آدم‌ها خوبی‌هایی دارند.
– نقص ـ من همانطور که هستم کاملم. می‌توانم انتخاب کنم که خودم را همانطور که هستم دوست داشته باشم.
– حقارت ـ من فردی خوب و باارزشم. می‌توانم کمک‌های زیادی به دنیا بکنم.
– طردشدگی ـ من فردی جذاب و جالبم. آدمها از شناختن من لذت خواهند برد.
– شرم ـ می‌توانم با خودم آرام و مهربان باشم. می‌توانم بهترین‌ها را برای خودم بخواهم.
در ریشه همه این باورهای درونی، فقدان پذیرش و یک حس قوی عدم ارتباط است. این عدم ارتباط می‌تواند از خودمان، با دیگران، ذات معنوی‌مان یا ترکیبی از اینها باشد. اینها دو هدف قوی برای تغییر این باورهای اصلی هستند: باید بتوانم خودم و دنیای اطرافم را عمیق‌تر بپذیرم. باید بتوانم ارتباطم را با خودم و دنیای اطرافم عمیق تر کنم.
این اهداف فقط پیشنهاداتی هستند که می‌توانید انجامشان دهید یا ندهید. با طرح جملاتی که بیشتر با شما و تجربیات شخصی‌تان سازگار است، می‌توانید ترس‌هایتان را در سطحی عمیق‌تر تغییر دهید. برای بررسی این مشکلات وقت بگذارید. هر زمان که دیدید جمله‌ای برایتان بهتر است، جمله کنونی‌تان را تغییر دهید. حتی می‌توانید از خانواده و دوستانتان هم بخواهید که کمکتان کنند. توصیه می‌کنیم هدف‌هایتان را روی کاغذ بیاورید. می‌توانید مجموعه‌ای از اهداف زندگی برای خودتان داشته باشید و هرازگاهی آنها را بررسی کنید تا همیشه در مسیر درست حرکت کنید.
بعد از اینکه هدف‌هایتان را تنظیم کردید، باید بفهمید که این باورهای درونی چه زمان تحریک می‌شوند. ببینید کی به خودتان همان داستان قدیمی را می‌گویید. هر بار که این اتفاق می‌افتد، هدفتان را به خودتان یادآور شوید و به استقبال تغییر از تصویر قدیمی و ضعیف از خودتان به تصویری واضح‌تر و کامل‌تر بروید. اگر ترس را دعوتی برای رشد و پیشرفت ببینید، همیشه می‌توانید تغییر کنید.
سعی کنید هیچوقت ترس‌هایتان را سرکوب نکرده و از آنها دوری نکنید. تلاش برای پذیرفتن و درک همه‌ی قسمت‌های وجودتان، ازجمله مشکلات درونی‌تان، در تغییر را به رویتان باز می‌کند و به شما این امکان را می‌دهد که به ذات زیبای خودتان دست پیدا کنید. این درمقابل کمکتان می‌کند زندگی پربارتر و غنی‌تر داشته باشید. برای جبران‌کننده‌های افراطی که همیشه میلی شدید به اجتناب از ترس‌هایشان را دارند، این مسئله اهمیت بیشتری دارد.
متعجب نشوید اگر بعد از یک پیشرفت غیرمنتظره در تغییر ترس‌هایتان، دوباره روی زشت همان مشکل را به شکلی متفاوت در زندگی‌تان ببینید. بعضی فکر می‌کنند که تغییر ترس‌ها از طریق کار کردن روی باورهای درونی مثل پوست کندن لایه‌های مختلف پیاز است. پیشرفتی عالی دارید اما در آخر می‌بینید که همان باور قدیمی به شکلی متفاوت ظاهر می‌شود. بااینحال هر لایه‌ای را که پوست می‌کنید، می‌بینید که زندگی‌تان پربارتر، معنادارتر و لذت‌بخش‌تر از قبل شده است.
با تشخیص و انتخاب هدف برای تغییر باورهای مشکل‌ساز درونی، می‌توانیم عمیق‌ترین ترس‌هایمان را از بین برده، شادتر زندگی کنیم و ارتباطی عمیق‌تر با خودمان و دنیای اطرافمان برقرار کنیم. این بعدها تشویقمان می‌کند که سعی کنیم آینده‌ای روشن‌تر برای دنیا بسازیم.
منبع: مردمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۸
امین جوانمرد

بدزبانی کودکان یکی از معضل های بزرگ هر پدر و مادری است که ممکن است آنها را نگران کند. برای جلوگیری از بدزبانی کودک تان اولین کار این است که دلیل این بدزبانی را بدانید و از آن جلوگیری کنید.

چرا بچه ها بدزبان می شوند؟
بدزبانی و فحش دادن فقط از طریق آموزش و مواجه شدن با این اتفاق در کودکان ایجاد می شود. یعنی فرزند شما در موقعیت بدزبانی قرار گرفته و استفاده از لغات و کلمات زشت یا انواع و اقسام فحش ها را از زبان فرد دیگری آموخته است. موقعیت بدزبانی می تواند شامل یک سریال تلویزیونی باشد که مناسب پدر و مادر است نه کودک یا اینکه ممکن است دوستی در مهد این کار را انجام داده و ... البته بدزبانی فقط شامل فحش دادن نمی شود و مواردی مثل صدا زدن بزرگترها با اسم کوچک، تهدید کردن، طعنه زدن، گستاخی و فریاد زدن به جای آرام صحبت کردن را هم باید در گروه بدزبانی قرار داد.
1 - الگوی خوبی باشید
اگر دوست ندارید فرزندتان با فریاد حرف بزند خودتان هم نباید در برابر او و دیگران، چنین رفتاری داشته باشید. به جای اینکه هر بار وقتی کسی چیزی به فرزندتان می دهد به او بگویید: «یادت رفت تشکر کنی»، خودتان الگوی این رفتار پسندیده برای بچه باشید. وقتی کار کوچکی برایتان انجام می دهد از او تشکر کنید یا اگر می خواهید دختر یا پسر کوچولو استفاده از کلمه جادویی لطفا را یاد بگیرد، خودتان آنقدر این کلمه را در صحبت با کودک و البته دیگران به کار ببرید تا ملکه ذهن او شود.
2 - درست حرف زدن را به او یاد بدهید
«درست حرف بزن»؛ پدر و مادر بچه های بدزبان صد بار در روز از این عبارت سه کلمه ای استفاده می کنند اما آیا آنها تا به حال به کودک شان نشان داده اند که دقیقا منظورشان از درست حرف زدن چیست؟ بنابراین اگر می خواهید کودک شما خوش زبان باشد، باید این مهارت را به او آموزش دهید. اگر دل تان نمی خواهد فرزندتان با صدای بلند با شما صحبت کند، باید به او بگویید که فریاد زدن به جای حرف زدن معمولی یک رفتار نادرست است و در خانه شما جایی ندارد.
3 - جلوی زبان تان را بگیرید
مهمترین مربیان بدزبانی کودک، پدر، مادر، اطرافیان و تلویزیون هستند. افراد خانواده، غریبه ها و ... کلمات زشت یا حرف زدن بی ادبانه را یاد می گیرد، سپس آن را تکرار می کند. انتظار نداشته باشید که وقتی موقع رانندگی و در حضور دختر و پسر کوچک تان، راننده های دیگر را احمق، پشت کوهی و ... می خوانید، این کلمه را چند ساعت یا چند روز بعد از زبان او نشنوید.

مهمترین مربیان بدزبانی کودک

بدزبانی نوعی بازی کسب توجه در کودکان است‎

4 - به کودک احترام بگذارید
بدزبانی نوعی بازی کسب توجه در کودکان است، پس کافی است از کوره در بروید و واکنش نشان بدهید تا در بازی شریک شده و کودک را به هدفی که داشته برسانید. اگر او داد می زند، شما با عصبانیت جوابش را ندهید و طوری با او رفتار کنید که انگار مهمان شماست. با احترام گذاشتن به کودکان، این رفتار را غیرمستقیم به آنها یاد می دهید.
5 - دور تنبیه را خط بکشید
تنبیه در اغلب موارد نمی تواند جلوی بدزبانی کودک را بگیرد و بهتر است فقط در مواردی لحاظ شود که رفتار کودک، هم برای خودش و هم دیگران خطرناک و آسیب زا باشد. تنبیه کردن در این مورد یا کودک را جری تر می کند یا ترس را به او یاد می دهد، نه احترام را.
6 - چشم تان را روی بدزبانی کودک ببندید
یکی از روش های توصیه شده برای مقابله با بدزبانی کودک این است که به طور کامل این حرکت را ندیده بگیرید؛ طوری که انگار اصلا آن حرف زشت را نشنیده اید. وقتی به بدزبانی فرزندتان پاسخ ندهید، به او نشان می دهید که نمی تواند با کلمات یا طرز بیانش شما را تحت تاثیر قرار دهد.
7 - اجازه بدهید در زمان مشخصی کلمه مورد نظرش را تکرار کند
شنیدن کلمه احمق و ... از زبان یک کودک، آزار دهنده است و می تواند باعث شود به خاطر روش تربیتی تان احساس گناه کرده و خودتان را سرزنش کنید که پدر یا مادر خوبی نبوده اید اما حالا می خواهیم اجازه دهید کودک صدها بار در یک بازه زمانی مشخص این کلمه را تکرار کند.
وقتی فرزندتان کلمه ناپسندی را به زبان می آورد، به او بگویید که از این رفتارش متاسفید. سپس یک ساعت زنگ دار کوک کنید و از او بخواهید آنقدر آن کلمه را تکرار کند تا ساعت زنگ بزند؛ البته فراموش نکنید به او یادآوری کنید که بعد از زنگ ساعت اجازه به کار بردن آن را ندارد.

منبع :بیتوته

salamaneh.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۵
امین جوانمرد

سوء تفاهم در همه جا هست،در محل کار، لیگ برتر فوتبال، در ارکستر سمفونیک و... مهم نیست کجا این اتفاق می افتد و سر و کله آن پیدا می شود، مهم این است که چطور می توان آن را برطرف کرد، مخصوصا اگر در خانه تان سبز شود.
سوء تفاهم های خانوادگی بیش از هر نوع رابطه دیگری، فرد را در احساس تنهایی رها می کند .شناخت موقعیت های شروع سوءتفاهم و راهکارهای حل درون خانوادگی سوء تفاهم ها لذت زندگی را دو چندان می کند.

اولین قدم در ایجاد یک مسئله یا سوءتفاهم بین شما و پدر و مادرتان، شما و خواهر و برادرتان همین است که هنوز وضعیت و شرایط آنها را قبول نکرده باشید. این کنار نیامدن با میزان منحصر به فرد توان افراد، می تواند دائم بر مسئله های ریز و درشت شما که ناشی از توقع زیاد شماست بیفزاید. دومین گروه که در معرض ایجاد سوءتفاهم ها هستند، افرادی اند که همیشه و به صورت افراطی کوتاه می آیند.

اشتباه نخوانده اید! اگر تصمیم بگیرید که باید از همه چیز به صورت افراطی بگذرید و به نفع دیگران از خواسته هایتان دل بکنید روزی می رسد که دیگر توان تحمل و کوتاه آمدن ندارید و آن وقت حتی یک موضوع بی ارزش هم می تواند رابطه تان را شکننده کند. سومین گروه افرادی هستند که آنچه آزارشان می دهد را بیان نمی کنند و دائم درون ریزی می کنند. این گروه کم کم به ادامه روابط و حل مسئله بی میل می شوند و شاید دوستانشان را بر افراد خانواده ترجیح بدهند. چهارمین گروه هم افرادی اند که روش بیان نظرشان را تمرین نمی کنند و دائم درگیر ایجاد سوءتفاهم می شوند.

مجهز شوید
* وقتی توان انجام کاری را ندارید جمله هایی مثل «نمی توانم، شرمنده اما بلد نیستم» و... را در جواب به اطرافیان تان بگویید.

* اگر دلتان سرک کشیدن در کار دیگران را بخواهد، باید منتظر دلخوری هم باشید. پیشگیری در این موارد واجب است.

* احترام گذاشتن به والدین از نان شب هم واجب تر است اما هستند افرادی که بیان نکردن یک دلخوری کوچک در دل شان سم کینه ایجاد می کند و آن وقت فضا بین شما با افراد خانواده تان طوری می شود که ناراحتی ها عمیق شده و به این راحتی ها از بین نمی رود. نگرانی، تلقی تان از کار آنها و دلخوری هایتان را تا دیر نشده به آنها در نهایت احترام و آرامش بیان کنید. بعد از آن نوبت شنیدن دلایل آنهاست بدون آنکه خود را حق به جانب بدانید.

جاذبه و دافعه داشته باشید
مشکلات تمام شدنی نیست، پس اول سهم خودتان را در حل سوءتفاهم های خانوادگی بردارید.

* شما چه ویژگی ها و شخصیتی دارید؟ بخشی از آن که دائم مورد انتقاد نزدیکانتان است را بشناسید و به فکر حل آن نقطه ضعف ها باشید.

* جاذبه های شخصیت خودتان که برای دورهمی های خانواده، لحظه های شاد، مفید و پر از خنده و مهربانی می سازد، بشناسید و آنها را تکرار کنید.

* اگر مسئله ای پیش آمده که رابطه شما را با خانواده تان شکرآب کرده، وقت آن است که به خودتان بگویید مسئله شما ارزش حل کردن را دارد چون خانواده بیش از هر گروه اجتماعی به شما وفادار خواهد ماند.

گامهایی برای حل مسئله
اگر در فضای خانواده نتوانید سوءتفاهم ها را حل کنید، حل مشکلات زندگی اجتماعی خیلی سخت تر می شود. به عبارت دیگر حل چالش های خانوادگی فرصت تمرین خوبی برای حل مشکلات اجتماعی هم هست. پیشنهادهای مؤثر برای رفع سوءتفاهم هایتان را تمرین کنید: 1- تهیه فهرست مشکلات، 2- تعریف اهداف و آنچه می خواهید، 3- خلق راه حل ها، 4- ارزیابی راه حل ها و 5- انتخاب بهترین راه حل یا به کار بستن راه حل انتخاب شده. بعضی ها 3مرحله اول را فرایند راه حل آفرینی و 2مرحله آخر را فرایند تصمیم گیری می دانند.

خوشبختانه سوء تفاهم دردی است که درمان دارد. با ایجاد بعضی اصلاحات در روش گفتگو و ارتباط تان می توانید از بروز آن جلوگیری کرده و یا در صورت بروز آنها را حل و فصل کنید.

از ته قلب تان گوش کنید
همانطور که گوش دادن به کسی که با شما مخالفت میکند یا از شما انتقاد میکند سخت است، گوش دادن به نارضایتی های یک فرد هم کار سختی است اما میتواند کمک تان کند بفهمید مشکل کجاست و راه حلی برای آن پیدا کنید.

حق را به خودتان ندهید
بیشتر زوج ها به جای اینکه درک کنند آن موقعیت چطور بر همسرشان تاثیر گذاشته است، به فکر ثابت کردن خودشان هستند. نتیجه این کار چیزی جز این نخواهد بود که هر دو طرف آسیب ببینند و ناراحت شوند. چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که همسرتان بفهمد که ارزش زیادی برای او و رابطه تان قائل هستید.

روی احساسات تان متمرکز شوید
زوج ها معمولاً طی مشاجرات بر افکارشان متمرکز می شوند و احساسات خود را نادیده می گیرند. قبل از اینکه شروع به مشاجره کنید، مکث کرده، نفسی عمیق بکشید و ببینید چه حسی دارید.بعد احساساتتان را با همسرتان در میان بگذارید.

همسرتان را دوستتان بدانید
یادتان باشد که همسر شما دشمنتان نیست. شما و همسرتان هر دو در یک تیم هستید. فقط همین تغییر دیدگاه به شما کمک می کند همدیگر را بهتر درک کرده و برای رسیدن به یک راه حل مشترک و حل سوء تفاهم پیش آمده تلاش کنید.

مشاوره را جدی بگیرید
رفتن نزد مشاوره فواید بسیار زیادی دارد و به شما کمک خواهد کرد الگوی ارتباط تان را از نو بسازید و راههای سالمی برای ارتباط پیدا کنید.

وقتی دو نفر با شخصیت های مختلف و از خانواده های مختلف به هم می رسند، بروز اختلاف و سوء تفاهم غیرقابل اجتناب است. اما زوج های سالم قادرند به طور سازنده ای این اختلافات را پشت سر بگذارند. یادتان باشد شما و همسرتان در یک تیم هستید نه در مقابل هم. احساساتتان را بشناسید و با آرامش ابراز کنید و صادقانه به حرفهای همسرتان گوش کنید.
منبع:تبیان

به نقل از بیتوته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۳
امین جوانمرد

مترجم سایت

پشتیبانی

ابزار هدایت به بالای صفحه