قبل از اینکه به رابطه معلمها با دانش آموزان تک فرزند بپردازیم اجازه بدهید مقداری درباره دنیای این کودکان قبل از مدرسه بگوییم و در واقع رفتار آنان را شرح دهیم.
این کودکان کسی را ندارند تا با او رقابت یا بازی و دعوا کنند. آنها دوست و همدمی در منزل ندارند، بنابراین برخی از احساسات را تجربه نمیکنند و فرصتی برای کنترل و مدیریت آنها نخواهند داشت. تک فرزندها به والدین وابستگی شدید دارند و حتی احتمال دارد بر اثر نزدیکی بیش از اندازه به آنان، توانایی برقراری ارتباط با همسالانشان را از دست بدهند. یکی یک دانه بودنشان باعث میشود توجه پدر و مادر کاملاً به آنها معطوف شود، در این خانوادهها حکم، حکم تک فرزند است، آنان از والدین خود تقلید و همچون بزرگسالان رفتار میکنند. کودکان خانوادههای تک فرزند معمولاً بلوغ زودرس دارند؛ به دیگر سخن این بچهها دنیای کودکی بسیار کوتاهی دارند و خیلی زود گرفتار مشکلات بزرگترها میشوند.
شروع دنیای جدید
حالا این کودک به سنی رسیده است که باید وارد مدرسه شود. روز اول مدرسه برای این بچهها روز بسیار سختی است این کودکان تنها که وابستگی شدید به والدین دارند باید چند ساعتی از خانواده جدا شوند و دنیای جدید را تجربه کنند؛ البته کار معلمها نیز از همین روز شروع میشود.
توجه کنید در گذشته به دلیل اینکه هر خانواده چند فرزند داشت، کودکان به راحتی در میان اجتماعات همسال خود آمیخته و با محیطها، افراد و ... آشنا میشدند، بنابراین در ارتباط با محیط جدید مشکلی نداشتند و به سرعت با محیط مدرسه به سازگاری میرسیدند.
آنان هنگام پا گذاشتن به مدرسه تا حدود زیادی با محیط مدرسه آشنا بودند چون خواهر و برادرهای بزرگترشان بارها از این محیط برایشان سخن میگفتند. حتماً در ذهن خود شما هست زمانی که فرزند بزرگتر مشغول انجام تکالیفش میشد کوچکترها به تقلید از او میپرداختند.
اما شرایط زندگی امروز به گونهای است که اکثر دانش آموزان تک فرزند آمادگی لازم را برای برقرار کردن ارتباط با محیط خارج از منزل به دست نمیآورند و این بچهها با اکثر محیطهای اجتماعی بیگانه هستند. آنان در برقراری ارتباط با دیگران بسیار ضعیف عمل میکنند و پر استرس هستند. این مسئله میتواند مشکلاتی مانند نگرانی در کودک، امتناع از رفتن به مدرسه یا فرار از مدرسه و نیز مجبور کردن والدین برای ماندن در کنار وی در محیط مدرسه را به دنبال داشته باشد.
تک فرزندها معمولاً دیر یاد میگیرند که چطور باید با کودکی دیگر ارتباط برقرار سازند، چطور مشاجرهای را بین خود و دیگران مدیریت کنند، با چه روشی بر سر موضوعی به تفاهم برسند و حتی در مواردی از خواسته خود به خاطر دیگری بگذرند. آن وقت این معلم است که میتواند به آنان کمک کند.
اولین برخورد
اولین دیدارهای معلم و تک فرزندها در کلاس درس نقش تعیینکننده دارد، در اولین ارتباط چنین دانش آموزانی با معلم برداشتی از شخصیت معلم در آنان به وجود میآید. اگر در این روزهای اولیـه کودک از معلم بترسد و یا احساس آرامش نکند، ذهنیت او نسبت به معلم و مدرسه وی را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و تا آخر سال تلاشهای معلم را بیثمر یا کم ثمر میکند. اگر کودک بعد از ورود به کلاس درس با چهره خندان و مهربان معلم روبرو شود که به استقبال او میآید و به آرامی او را دعوت به نشستن در کلاس میکند، در واقع معلم خود را خوش خلق بیابد بسیاری از نگرانیها و بیقراریهایش از بین خواهد رفت.
بنابراین معلمها باید قبل از جضور در کلاس ضمن مطالعه پرونده تک تک دانش آموزان؛ مطالعاتی درباره تک فرزندها داشته باشند و اطلاعاتی جمع آوری کنند. هرچه یافتههای شما درباره این بچهها بیشتر باشد، بیشتر میتوانید در محیط مدرسه به آنها کمک کنید.هرچه حمایت والدین از تک فرزندها بیشتر شود، قدرت و تحمل آنان در رویارویی با مشکلات کاهش مییابد؛ از این رو بسیار شکننده و آسیب پذیر میشوند.
بی همبازی و بی همصحبت ماندن چنین دانش آموزانی آنان را به خلأ عاطفی دچار میکند. مدرسه محیط مناسبی برای این کودکان است، چون دقیقاً در مکانی هستند که بیش از صد کودک هم سن و سال در کنارشان وجود دارد.
معلم باید به طور غیرمستقیم به چنین کودکانی در دوستیابی کمک کرده و پیوندشان را با دوستان شایسته تقویت کند؛ یا در مشارکت کارهای کلاسی از قبیل تمیز کردن تخته از آنها کمک بخواهد تا از خجالتی بودن دست بردارند. معلم باید چنین دانش آموزانی را در کارهای گروهی کلاس عضو کند تا کارهایشان را به صورت گروهی انجام دهند. دادن اعتماد به نفس به چنین کودکانی بسیار کمک میکند اصلاً چرا آنان را برای مدتی نماینده کلاس نمیکنید؟
در آخر باید بگوییم تک فرزندی پدیده نو ظهوری نیست اما خانوادههای بسیاری را درگیر ساخته است که البته خیلی از معلمان هم گرفتار این موضوع شدهاند.
نتیجه گیری
معلمان باید تلاش کنند بدون آنکه به شأن و عزت نفس دانشآموزان لطمهای وارد شود با استفاده مدام از جملهها و عبارتهای مثبت، تشویق و پاداش، برجسته نکردن اشتباهات و آموزش مهارتهایی که راه را برای موفقیت باز میکند آنها را هدایت کنند.